زمرهشناسی (1)
در چهل سال گذشته، زیستنگاری جمعی (به اصطلاح مورخان مدرن)، سیرهسنجی جمعی (به اصطلاح دانشمندان علوم اجتماعی)، یا زمرهشناسی (به اصطلاح مورخان باستان پژوه)، به یکی از
نویسنده: لاورنس استون
مترجم: مجتبی فاضلی
مترجم: مجتبی فاضلی
ریشهها
در چهل سال گذشته، زیستنگاری جمعی (1) (به اصطلاح مورخان مدرن)، سیرهسنجی جمعی (2) (به اصطلاح دانشمندان علوم اجتماعی)، یا زمرهشناسی (به اصطلاح مورخان باستان پژوه)، به یکی از ارزشمندترین و آشناترین تکنیکها برای مورخ پژوهنده تبدیل شده است. زمرهشناسی، (3) پژوهش در ویژگیهای پسزمینهای مشترک گروهی از بازیگران تاریخی از راه مطالعهی مجموع زندگیهای آنان است. روشی که در اینجا به کار گرفته میشود، فهم فضای کلی (4) مورد مطالعه، و سپس طرح مجموعهای از سئوالهای یکدست- دربارهی تولد، مرگ، ازدواج و خانواده، خاستگاههای اجتماعی و موقعیت اقتصادی موروثی، محل سکونت، تحصیلات، میزان و منبع ثروت شخصی، شغل، دین، تجربهی کاری و غیره است. اشکال مختلف اطلاعات کسب شده را دربارهی افراد حاضر در این فضا، کنار هم میگذاریم، با هم ترکیب میکنیم و سپس در میان آنها به دنبال متغیرهای مهم میگردیم. این اطلاعات، هم به دلیل همبستگی داخلی، و هم به دلیل همبستگیشان با اشکال رفتاری و کنشی دیگر، آزموده میشوند. هر دو مکتب نخبهگرا و تودهگرا، نخستین بار در دهههای 1920 و 1930 به روشنی از هم متمایز شدند؛ یعنی زمانی که چند اثر که تأثیرات ژرفی بر همهی تحولات بعدی داشتند، منتشر شدند. دادههای خامی که پایهی کار این پژوهشهای زمرهشناسانه بودند و هستند، عمدتاً به سه گروه بزرگ تعلق داشتند: فهرست اسامی صاحبان عنوانها و شغلهای خاص، یا مهارتهای کاری و تحصیلی؛ شجرهنامههای خانوادگی؛ و دایرةالمعارفهای زندگینامهای، که بخشی از دادههاشان برگرفته از دو منبع اول و بخشی هم برگرفته از منابع بسیار وسیعتر دیگر بود. مجموعهی دادههای زندگینامهای از این دست، مدت زمانی طولانی پیش از آن که نخستین گروه از زمرهشناسان حرفهای ظاهر شوند، در حال تولید شدن بودند. زمرهشناسی به عنوان ابزاری برای مواجهه با دو مورد از اساسیترین مسائل تاریخ به کار گرفته میشود. نخستین مسئله به ریشههای عمل سیاسی مربوط میگردد: کشف منافع ژرفتری که در پس ادبیات سیاسی وجود دارد؛ تحلیل دلبستگیهای اقتصادی گروههای سیاسی؛ آشکار کردن نحوهی عملکرد دستگاه سیاسی؛ و شناسایی کسانی که بازیگردان صحنه هستند. دومین مسئله در پیوند با ساختار و جابهجایی اجتماعی است. مجموعهای از مسائل در تحلیل نقش گروههای صاحب موقعیت (معمولاً نخبگان سیاسی)، سرشناسان، اعضای اصناف شغلی، صاحبمنصبان، یا طبقات اقتصادی، به ویژه تغییرات صورت گرفته در نقش آنان در جامعه در طول زمان، مطرح میشوند؛ مجموعهی دیگری از مسائل، با مطالعهی ریشههای اجتماعی و جغرافیایی خانوادهی افراد شاغل در یک مقام یا موقعیت سیاسی خاص، اهمیت آن موقعیت در یک پیشه، و تأثیر دسترسی به (داشتن) این موقعیت بر ثروت خانوادهی صاحب موقعیت، و تعیین درجهی جابه جایی اجتماعی در سطوح مشخص میپردازد؛ مجموعهی سومی از مسائل نیز وجود دارد که در پی فهم پیوند میان جنبشهای فکری و دینی با عوامل اجتماعی، جغرافیایی، شغلی و غیره است. بنابراین، از نظر شارحان زمرهشناسی، هدف این تکنیک، فهم معنای کنش سیاسی، تبیین تغییرات فرهنگی و ایدئولوژیک، شناسایی واقعیت اجتماعی، و توصیف و تحلیل دقیق ساختار جامعه و درجهبندی و ماهیت جنبشهایی است که درون آن رخ میدهد. زمرهشناسی که نخست به عنوان ابزاری برای پژوهش تاریخ سیاسی ابداع شد، امروزه به طور فزایندهای مورد استفادهی مورخان اجتماعی قرار میگیرد.دو مکتب جداگانه و اصلی هستند که در پیشرفت زمرهشناسی بیشترین سهم را داشتهاند. یکی مکتب نخبهگرایان که به پویاییهایی گروههای کوچک یا تعاملات مربوط به خانواده، ازدواج و پیوندهای اقتصادی شمار معدودی از افراد میپردازد موضوعهای مورد پژوهش در این مکتب، معمولاً نخبگان صاحب قدرت، مثل سناتورهای رومی یا ایالات متحده یا نمایندگان مجلس و اعضای هیئت دولت در انگلستان هستند؛ اما همین الگو را میتوان به هنگام پژوهش دربارهی رهبران انقلابی نیز به کار گرفت که البته پیش از این به کار گرفته شده است. (5) این تکنیک به منظور پژوهشی دقیق و مفصل دربارهی تبارشناسی، منافع تجاری، فعالیتهای سیاسی یک گروه، و روابط نمایان شده به وسیلهی پژوهشهای موردی دقیق که تنها تا حد اندکی به شواهد آماری متکی هستند، مورد استفاده قرار میگیرد. هدف این پژوهش، نشان دادن میزان همبستگی گروه موردنظر است که بر مبنای علقهی خونی، پیشینه، تحصیلات و علائق اقتصادی وحدت یافته است، بیآنکه در خصوص تعصبات، آرمانها و ایدئولوژی سخنی گفته شود. آنجایی که مسئلهی اصلی، سیاسی است چنین استدلال میشود که شبکهای از پیوندهای صرفاً اجتماعی و اقتصادی وحدت گروه، و در نتیجه نیروی سیاسی آن، و تا حد درخور توجهی نیز به انگیزش سیاسی آن منجر میشود، به شرط آن که سیاست را نزاع میان خودیها و غیرخودیها بدانیم. این مکتب هیچگونه دینی به علوم اجتماعی ندارد و اگر داشته باشد، بسیار ناچیز است؛ گرچه میتوانست چیزهای زیادی از آن فرا گیرد؛ همچنین این مکتب، عاری از نظریهی جامعهشناسانه یا روانشناساه است. اما پیشفرضش آن است که سیاست، بازی دو جانبهی میان گروه کوچکی از نخبگان و افراد تحت حمایت آنان است، نه بازی میان جنبشهای تودهای، و این که پیگیری منافع شخصی، (6) یعنی همان رقابت سخت هابزی بر سر قدرت و ثروت و امنیت، همان چیزی است که جهان حول آن میگردد. (7)
مکتب دوم، مکتب تودهگرا و آماریتر است که از علوم اجتماعی الهام میگیرد. اعضای این مکتب، بیشترشان، اما نه همهشان، با «جمعیتهای بزرگی» سر و کار دارند، که دربارهی تکتک اعضایشان نمیتوان اطلاعات دقیقی به دست آورد، چرا که همه مردهاند و در نتیجه نمیتوان با آنان گفتگو کرد. اعضای این مکتب معتقدند که تاریخ را افکار عمومی هدایت میکنند، نه تصمیمهای به اصطلاح «مردان بزرگ» یا نخبگان سیاسی و نیز میگویند که نیازهای انسانی را نمیتوان تنها براساس دو مفهوم قدرت و ثروت تعریف کرد. به این ترتیب، آنان به تاریخ اجتماعی بیش از تاریخ سیاسی میپرداختند و به تبع تلاش میکردند تا پرسشهای گستردهتر، اگرچه به ناچار سطحیتر، از آنچه معمولاً اعضای مکتب نخبهگرا مطرح میکند، در میان آورند. همچنین، آنان بیش از آن که در پی انتقال معنای یک حقیقت تاریخی از راه مجموعهای از مطالعات موردی مفصل باشند، به آزمون روابط همبستهی آماری میان چند متغیر اشتغال دارند. آنجایی که میخواهند گذشته را توصیف کنند، این کار را بیشتر با ساختن نمونههای آرمانی وبری انجام میدهند، تا ارائهی زنجیرهای از «نمونههای انضمامی» (8). بیشتر آثار آنان به تحرک اجتماعی نظر دارد؛ گرچه برخیشان هم به دنبال کشف روابط معنادار آماری میان محیط و اندیشهها، و میان اندیشهها و رفتار سیاسی و دینی هستند. بنابراین، این دو مکتب، از لحاظ موضوع مطالعه، و تا حدی از لحاظ پیشفرضها، ابزارها و هدفشان کاملاً با یکدیگر متفاوتاند، اما به دلیل علاقهی مشترکشان به گروه و نه اشخاص یا نهادهای منفرد، به هم نزدیکاند.
هر دو مکتب نخبهگرا و تودهگرا، نخستین بار در دهههای 1920 و 1930 به روشنی از هم متمایز شدند؛ یعنی زمانی که چند اثر که تأثیرات ژرفی بر همهی تحولات بعدی داشتند، منتشر شدند. دادههای خامی که پایهی کار این پژوهشهای زمرهشناسانه بودند و هستند، عمدتاً به سه گروه بزرگ تعلق داشتند: فهرست اسامی صاحبان عنوانها و شغلهای خاص، یا مهارتهای کاری و تحصیلی؛ شجرهنامههای خانوادگی؛ و دایرةالمعارفهای زندگینامهای، که بخشی از دادههاشان برگرفته از دو منبع اول و بخشی هم برگرفته از منابع بسیار وسیعتر دیگر بود. مجموعهی دادههای زندگینامهای از این دست، مدت زمانی طولانی پیش از آن که نخستین گروه از زمرهشناسان حرفهای ظاهر شوند، در حال تولید شدن بودند. مثلاً در تاریخ انگلستان (البته تاریخ روم هم نمونهی خوبی است) (9) در طول اواخر سدهی هجدهم، تمام سدهی نوزدهم و اوایل سدهی بیستم، باستانشناسان سختکوش، کشیشان و پژوهشگران، دادههای زندگی نامهای بسیاری از هر نوع را تولید کردند. در نشریههای عمومی و خصوصی، شاهد مجموعههای کثیری از زندگینامههای افراد متعلق به همهی طبقات هستیم: نمایندگان مجلس عوام، اعضای مجلس اعیان، بارونها، نجیبزادگان، اسقفهای کانتربری، روحانیان لندن، رؤسای مجلس اعیان، بارونها، نجیبزادگان، اسقفهای کانتربری، روحانیان لندن، رؤسای مجلس اعیان، قاضیان، حقوقدانان، افسران ارتش، متمردان از کلیسای کاتولیک، پناهجویان هوگونات، فارغ التحصیلان دانشگاههای آکسفورد و کیمبریج- این فهرست بسیار طولانیتر از این چند مورد است. (10)
هدف از گردآوری این دادههای فراوان- که در آمریکا، آلمان و همه جا انجام میشد- اصلاً روشن نیست، زیرا زمرهشناسی به عنوان یک روش تاریخی، هنوز ابداع نشده بود و این دادهها مورد استفادهی مورخان حرفهای قرار نمیگرفت، مگر زمانی که میخواستند اطلاعاتی دربارهی فرد خاصی به دست آورند. بنابر انگیزهی روانشناختی، کسانی که به گردآوری این دادههای بیشمار دربارهی زندگینامهی افراد همت میگماشتند، متعلق به همان دستهی روانشناختی از مردان بودند که میل به گردآوری پروانهها، تمبرها یا جعبههای سیگار دارند؛ اینان، همه محصول جنبی اخلاق پروتستان است. اما بخشی از این انگیزه به گردآوری دادههای زندگی نامهای، برخاسته از حس غرور و تعلق خاطر به یک منطقه یا نهاد بود که به شکل میل به ثبت اطلاعات مربوط به اعضای یک بنیاد، کالج، حرفه، یا فرقهی خود را نشان میداد. بخش دیگری از این انگیزه نیز محصول میل سیریناپذیر به تبارشناسی و نیاشناسی بود که در میان بخشهای بزرگی از طبقات بالای جامعهی انگلستان، از سدهی شانزدهم به بعد، دیده میشد. با گسترش فراوان طبقهی میانی تحصیل کرده در سدهی نوزدهم، و با افزایش شمار دانشگاهها و کتابخانههای عمومی، سرانجام بازار کافی برای توجیه اقتصادی به منظور انتشار این مجموعههای نسبتاً خصوصی و ملالآور پیدا شد.
دستاورد بزرگ این اقدام یک سدهای برای گردآوری دادههای زندگینامهای در انگلستان، انتشار دائرةالمعارف زندگی نامهی ملّی (11) بود که اثر ماندگاری است برای بزرگداشت انگیزه و تلاش ویکتوریاییها به منظور گردآوری دادههای مربوط به درگذشتگان، به این ترتیب، هنگامی که پس از جنگ جهانی یکم، نخستین زمرهشناسان تاریخی دست به کار شدند، دادههای زندگینامهای انبوهی را که پیش از این گردآوری و چاپ شده بود، در دسترس خود دیدند؛ تنها کاری که آنان باید انجام میدادند، تحلیل، مقابله و بهرهگیری از این دادهها برای ترسیم تصویری روشن از جامعه و سیاست بود.
نخستین مورخی که روش نخبهگرایانه را در زمرهشناسی به کار گرفت و به مواجههی یک مسئلهی تاریخی مهم رفت، چارلز (12) برد بود که در سال 1913 با تحلیل دقیق منافع اقتصادی و طبقاتی آبای بنیانگذار آمریکا، دربارهی تأسیس قانون اساسی فدرالی این کشور تبیینی به دست داد. (13) او، در فصل مهمی با نام «منافع اقتصادی کنوانسیون» از خود میپرسد که آیا آنان نمایندهی «گروههای متمایزی بودند که به دلیل تجربهی شخصی که از حقوق مالکیت گروه متبوعشان داشتند، به منافع اقتصادیاش آگاه بودند، یا آن که آنان کسانی بودند که تنها اصول انتزاعی علم سیاست را نصبالعین فعالیت خود ساخته بودند». نتیجهگیری او روشن است: «نخستن گامهای استوار به سوی تشکیل قانون اساسی [آمریکا] توسط گروهی اندک و فعال از مردانی برداشته شد که به سائقهی مالکیت شخصی خودشان، رضایت کاملی از نتیجهی فعالیتهایشان [تشکیل قانون اساسی فدرالی] داشتند». وی از راه بررسی شرح حال اقتصادی همهی کسانی که درگیر تهیهی این قانون اساسی بودند، به این نتیجه دست یافته بود. به نظر میرسد که این اثر درخشان و ارزنده، شاید به خاطر چارچوب متصلبانهای از «تعیین کنندگی اقتصادی» که در آن وجود داشت تأثیر اندکی بر تحولات این حوزه پس از جنگ داشت. وی در مقدمهی خود بر چاپ سال 1935 کتاب، منکر گرایش خود به سوی تعیینکنندگی اقتصادی، تأثیرپذیریاش از اندیشهی مارکسیستی، یا انتساب انگیزههای پست و نفعطلبانه به بنیانگذاران قانون اساسی میشود. اما این انکارها خیلی قانعکننده نیست. (14) سهم برد در پیشبرد مکتب نخبهگرا، عطف توجه به منابع مالی یکی بازیگر سیاسی و این فرضیه بود که این منابع مالی مهم هستند. آنچه مورد غفلت او قرار گرفت، نقش پیوندهای اجتماعی و خویشاوندی بود که در پژوهشهای بعدی سر لوییس نامیر و دیگران، بسیار مورد توجه و بررسی قرار گرفتند. از سوی دیگر، نامیر به نظریات برد آشنا بود؛ وی اگرچه منکر نظریهی مارکسیستی تعیین کنندگی اقتصادی بود، بدون شک باید تحت تأثیر قدرت تفسیری از روش قرار گرفته باشد.
یک سال بعد، یک پژوهشگر آمریکایی دیگر به نام ای. پی. نیوتون، کتاب گمنامتری را منتشر کرد که این روش را اندکی پیشتر برد. (15) او پیوندهای خویشاوندی و مناسبات اقتصادی را به دقت زیر ذرهبین گرفت تا نحوهی شکلگیری رهبری جناح پیوریتنی مخالف با چارلز اول را در دههی 1630 توضیح دهد. کتاب او به نوعی طلایهدار کتاب نامیر بود، اما به دلایلی، شاید به خاطر عنوان ناخوشایندش، توجه چندانی را به خود جلب نکرد. (16)
پذیرش عمومی این روش از سوی بزرگان این رشته، تا زمان انتشار کتاب نامیر با عنوان ساختار سیاست در زمان برآمدن جرج سوم (لندن، 1929)، کتاب سر رانلد سایم با عنوان انقلاب رومی (آکسفورد، 1939)، و کتاب آر. کی. مرتون با عنوان علم، تکنولوژی و پیوریتانیسم در انگلستان سدهی هفدهم (اسیریس، چهار، 1938) به تعویق افتاد. هر سه کتاب توانسته بودند به خوبی از انبوه دادههای زندگینامهای که طی سدهی گذشته گردآوری و منتشر شده بود، استفاده کنند. مرتون از دائرةالمعارف زندگی نامهی ملّی برای نگارش اثر خود بهره گرفت، سایر وامدار دو مورخ آلمانی به نامهای ام. گلزر و اف. مونزر بود (17) و نامیر از 130 سال دادهاندوزی دربارهی زندگی نامهی نمایندگان مجلس عوام انگلیس مستفید شد. کار پیشگامانهی مکتب آلمانی تاریخنگاری (پیش از جنگ جهانی) اهمیت بسیاری برای تحول زمرهشناسی کلاسیک- و شاید مدرن- داشت، اما دستاوردهای آن، زیر سایهی آثار جذابتر و خلاقانهتر نامیر و سایم، کم فروغ شده است. به جز برد و نیوتون، دو نفر بعدی، نخستین مورخانی بودند که با قابلیتی کمنظیر از این نوع رهیافت برای بازتفسیر یک تحول سیاسی مهم که پیش از آن و طی زمانی طولانی به کرات مورد مطالعهی مورخان متعارفتر قرار گرفته بود، استفاده کردند. هر دو از مطالعات موردی و تصویرپردازیهای شخصی بهره گرفتند تا تصویری از منافع شخصی نخبگان سیاسی، گروههای خویشاوندی مهم، پیوستگیهای تجاری، و شبکهی پیچیدهای از خدمترسانیهای دوسویه (18) به دست دهند.
پژوهش سوم از آنِ آر. کی. مرتون از لحاظ اهداف و روش با دو پژوهش دیگر متفاوت بود. آنچه وی به عنوان یک جامعهشناس آمریکایی جا افتاده، نه یک مورخ انگلیسی، عرضه کرد، زندگی نامهی گروهی آماری شده بود، نه یک تصویر جمعی که با کنار هم گذاشتن تکههایی از مطالعات موردی مختلف، شکل گرفته باشد. مسئلهای که او پیش چشم خود داشت، متفاوت بود؛ چرا که او تلاش نمیکرد تا کنشهای سیاسی خاصی را توضیح دهد، بلکه به دنبال فهم یک وضعیت ذهنی بود، وضعیتی ذهنی که نه محصول پیوندهای خانوادگی یا منافع اقتصادی، بلکه محصول همبستگیهای ایدئولوژیک بود: او تلاش میکرد تا گرایش خود به علوم طبیعی را با تعلق خاطری که خودش خیلی ساده پیوریتانیسم مینامید، مرتبط سازد. از سوی دیگر، نظریات او به نظریات نامیر و سایم شباهت داشت، زیرا وی نیز میکوشید رفتار نخبگان سیاسی، و نه تودهها را دریابد؛ اگرچه عمق مطالعهی او کمتر از آن دو بود.
سایم و نامیر، به ویژه دومی، تأثیر بسیار زیادی بر روی نسل بعدی پژوهشگران حوزهی تخصصی خود گذاشتند. چند سال پیش، یک منتقد به بررسی آثار مورخان متأخر که بر روی سیاست در انگلستان سدهی هجدهم کار کرده، و مسائلی که طرح نموده و روشهایی که برای حل این مسائل به کار گرفته بودند، پرداخته و نتیجه گرفته بود که آنان همه اعضای یک بنگاه فکری هستند. «بنگاه نامیر» (19) (20). امروزه، هم روش مطالعهی موردی و هم روشهای آماری- به ویژه دومی- به سایر حوزههای پژوهشی و دورههای یکدیگر راه یافتهاند، و به طور گستردهای در هر جنبهای از پژوهش تاریخی، مربوط به هر زمان و مکانی، مورد استفاده قرار میگیرند. مکتب تودهگرا اکنون صاحب یک زیر گرایش در حال شکوفایی به نام سفولوژی، یا تحلیل رفتارهای انتخاباتی رأی دهندگان، است؛ مکتب نخبهگرا یک زیر گرایش علمیتر را به وجود آورده است که به تحلیل حضور و غیاب قانونگذاران میپردازد. هر دوی این گرایشهای تخصصی جدید، زمان، پول و توجه زیادی از سوی مورخان و عالمان علم سیاست به خود جلب کردهاند و میکنند. (21)
ریشههای فکری
این که این تحولات در اندیشههای پژوهشگرانی که کاملاً مستقل از هم پژوهش میکردند (سر رونالد سایم به من اطمینان داد که هیچگاه آثار نامیر را نخوانده بود) به طور همزمان رخ داده است، نشان میدهد که چیزی جز تصادف صرف در وقوعشان دخیل بوده است. زمرهشناسی، آنگونه که در دههی 1920 و 1930 شاهدش بودیم، شکوفا نشد مگر به سبب بحرانی که در رشتهی تاریخ پدیدار شد؛ بحرانی که از چشم پژوهشگران جوان و نکتهبینتر نسل بعدی دور نماند. (22) این بحران، نتیجهی فرسودگی نسبی سنت تاریخپژوهی غربی بود که در سدهی نوزدهم تأسیس شده بود. وجه افتخارآمیز این سنت، که بر پژوهش دقیق در دیپلماتیک بود. اما پیشرفتهای اصلی در این حوزهها، حاصل کار نسلی از بزرگان اندیشهی متعلق به دورهی ملکه ویکتوریا و شاه ادوارد محسوب میشد، که برجستهترینشان در حوزهی تاریخ انگلستان، سی. دبلیو. استابز، تی. ای. تاوت، اف. دبلیو، میتلند و اس. آر. گاردینر بودند. برخی مورخان جوان، درست پیش و پس از جنگ جهانی یکم، در مسیر پژوهششان برای کشف شیوههای پرثمرتری به منظور فهم نحوهی کار نهادها، از پژوهش متنی بر روی نظریات سیاسی و اسناد قانون اساسی یا تبیین کارکرد بوروکراسی روی گردانیدند و به مطالعهی افراد دستاندرکار این نهادها و تجربیاتشان پرداختند. بِرد که از تعصبات دینی بیمغز نسلی از شارحان تاریخ شکلگیری قانون اساسی آمریکا سرخورده بود، کتاب خود را با این جملهی خروشنده آغاز میکند که «قانون اساسی آمریکا، دست کم در وهلهی نخست، منشأ بشری داشت، و اکنون مورد پژوهش و استفاده افراد بشری است که خود را دلمشغول هدفها، کارها، پیشههای و علائق خاصی میدانند». ربع سدهی بعد، سایم نیز در جملههای آغازین و چالشبرانگیز کتاب خود، بر نسل پیشین مورخانه حمله برد. (23)نامیر، در بررسی رویکرد پارلمان انگلستان در قبال مهاجرنشینان آمریکایی پیش از وقوع انقلاب آمریکا نظریهی سیاسی «امتناع از پرداخت مالیات به سبب نداشتن نماینده» را کنار گذاشت. در عوض، او این پرسش را مطرح کرد که: «آن مجلسی (مجلس عوام) که قانون تمبر را تصویب و سپس الغا کرد و قوانین مالیاتی تاونزند (24) را وضع کرد، چه آشنایی با مهاجرنشینی آمریکایی داشت؟ چند تن از اعضای آن به مهاجرنشینهای آمریکایی سفر کرده بودند، با آنان در ارتباط بودند، و یا دانش کافی از امور جاری در آمریکا داشتند؟ آیا هیچ یک از آنان در آمریکا به دنیا آمده بود؟». (25)در پی این الگو، پرسشهای مشابهی از سنخ «که؟» و نه «چه؟» دربارهی مسائل مختلفی در تاریخ انگلستان، مثل منشور کبیر، (26) مجلس عوام، شورشیان، خدمات اجتماعی و کابینه مطرح شده است. (27) فرض ناگفته در اینجا آن است که شناخت بازیگران یک واقعه یا دوره، ما را در فهم نحوهی کارکرد نهادهایی که آنان دستاندر کارش بودند، بیشتر یاری خواهد داد، اهداف حقیقی نهفته در پس گفتههای سیاسی را روشنتر خواهد نمود، و ما در فهم دستاوردهای آنان و تفسیر بهتر اسنادی که تولید کردهاند، تواناتر خواهد ساخت.
قدرتمندترین حمله بر این رویکرد متعارف به نهادهای سیاسی و سیاستها، از سوی جریانهای مهمّ دیگری در فضای فکری آن دوره آغاز شد که برجستهترین و پیشگامترین نسبیتگرایی فرهنگی (28) بود. آشنایی بیشتر با کشورهای بیگانه از طریق مسافرت به آنها، با حجم فزایندهای از مطالعات مردمشناسانه به منظور کشف طیف بسیار گستردهای از الگوهای فرهنگی همراه شد که بر جوامع مختلف جهان حکمفرما بوده است. قشر تحصیل کرده با شگفتی دریافت که قوانین، اخلاقیات، نظامنامههای حکومتی، باورهای دینی، رویکردهای سیاسی، ساختارهای طبقاتی و سنتهای جنسی جوامع با یکدیگر متفاوت است؛ این آگاهی، به پذیرش این باور منتهی شد که هنجارهای اندکی هستند که در مورد رفتار یا سازمان اجتماعی همهی جوامع صدق میکنند. تأکید بر شرایط محیطی به عنوان عامل تعیینکننده در ایجاد این تنوع روز به روز بیشتر میشد. زیرا دههی 1920 و 1930، دورهای بود که تبیینهای تبارشناسان از تفاوتهای فرهنگی، آن اندازه که امروزه مهم تلقی میشوند، واجد اهمیت دانسته نمیشدند. (29) داروینیسم اجتماعی، که در آغاز این سده نفوذ قدرتمندی داشت، موجب شد تا پیش از طبیعت، (30) به تربیت (31) توجه شود. همچنین، روانشناسان پیرو مکتب فروید، که خیلی زود ارزش کار خود را نشان دادند، تأکید زیادی بر نقش تربیت و به خصوص توجه بسیاری به دوران کودکی و تجارب جنسی اولیهی فرد داشتند. با همهی اینها، باید پذیرفت که روانشناسی فرویدی چندان به کار مورخی که معمولاً نمیتوانست به اتاق خواب، حمام یا پرورشگاه افراد مورد پژوهش وارد شود، نمیآمد. اگر فروید درست گفته باشد که اینها همان جاهایی هستند که محمل فعالیتاند، مورخ ما کاری از پیش نخواهد برد. اصلاحات بعدی در اندیشههای فروید از سوی اریک اریکسون، که براساس آن شکلگیری شخصیت در دوران کودکی و نوجوانی ادامه مییابد و درست پیش از مرحلهی بلوغ در قالب «بحران هویت» متبلور میشود، امکانات جدیدی در دسترس مورخانی میگذارد که گاهی میتوانند به دادههای اندکی دربارهی اندیشهها و احساسات موضوع مورد پژوهششان در دوران نوجوانیاش دست یابند، حتی اگر تقریباً هیچ چیز درخصوص دوران خردسالی و سالهای نخستین کودکیاش ندانند. اما روانشناسی اریکسون تا به حال، کمتر مورد استفادهی مورخان قرار گرفته است، و بیشتر نظریههای رفتارگرایانه، به صورت چالش و واکنش در برابر فشارهای محیطی، بر رشتهی تاریخ تأثیرگذار بوده است.
سومین عنصر مؤثر در فضای فکری آن دوره، بیاعتمادی به درستکرداری و درست گفتاری سیاستمداران، و بیاعتقادی به اهمیت قوانین اساسی بود. بسیاری از این بدبینیها، ثمرهی فاجعههای سیاسی و اخلاقی جنگ جهانی یکم بود که موجب فروریختن بنای امید به یک نظام جهانی بهتر شد. بسیاری از مردم به این باور رسیدند که در زمانی که میلیونها نفر مردهاند و تمدن اروپایی از هم گسیخته است، سیاستمداران با ادبیاتی پر از خشم و نفرت، برای دستیابی به سرزمین و قدرت، با هم در حال منازعهاند. از اینرو، در بسیاری از حلقههای روشنفکری و طبقات بالا این ضربالمثل باستانی رواج یافت که سیاستمداران همه نیرنگبازند. این دوره، دورهی بیآبرویی بود، دورهای که کتابهایی مثل ویکتوریاییهای والامقام (1918) اثر لیتون استراچی، و بارونهای دزد (1934) اثر مثیو جوزفسن، به تقبیح سران دولت در سدهی نوزدهم دست زدند. همچنین، نباید فراموش کرد که حوادث این دوره مرهمی بر این زخمها نشد؛ در این دوره، شاهد ظهور ماجرای تیپات دام، جیمی تامس و استاویسکی هستیم. این پیشفرضهای رایج و کشفیات واقعی دربارهی فساد اخلاقی و به ویژه مالی سیاستمداران مورخان را به این نظریه هدایت کرد که اگر تنها امکان دسترسی به اسناد خصوصی سیاستمداران پیشین فراهم بود، مشخص میشد که همین انگیزهها بودهاند که تاریخ را پیش راندهاند.
صرفنظر از فاشیسم (که چندان جذابیت فکری نداشت)، مارکسیسم تنها ایدئولوژی قدرتمند این دوره بود مارکسیسم بود که بسیاری از مورخان را به تعیین کنندگی تاریخ معتقد ساخت و این فرضیات ناخوشایند را دربارهی انگیزههای آدمی تقویت کرد. برهمین اساس بود که بِرد میگفت «انگیزهی اصلی» بنیانگذاران قانون اساسی آمریکا «منافع اقتصادیای بود که انتظار داشتند بر اثر این اقدامات، به دستشان آید». (32) بنابراین، زمرهشناسی در مراحل اولیهی شکلگیریاش، بازتاب رویکردی بسیار بدبینانه به امور بشری بود؛ این سنخ از پژوهش یا توسط رادیکالهای متأثر از مارکسیسم، مثل بِرد انجام میشد، یا توسط کسانی مثل لویس نامیر و سِر رونالد سایم که ظاهراً ذهنیتی محافظهکار داشتند. سایم به صراحت در کتاب خود اعتراف کرده است که «ساختار این کتاب لحنی بدبینانه و بیرحمانه دارد، و به طورکلی منکر فضایل درونی و احساسات لطیف است». یکی از منتقدان کتاب نامیر، در نقد خود با دلخوری مینویسد: «نظام سیاسیای که در اینجا توصیف شده است، چندان جالب نیست، چرا که این نظام مبتنی بر یک منفعتطلبی شخصی است که احتمالاً ثمرهی روشنگری، و در عین حال، بسیار پست و خوار است». (33)
علاوه بر سیاستمداران، نظامهای سیاسی هم در منظر این نگاه بدبینانه بودند. اگر انقلاب امری جز جایگزینی نخبگان حاکم خوداندیش و حریص با نخبگان دیگری از همین دست نباشد، اگر مشتی ناجوانمرد بیآیین، زمام مملکت را به هر سو که میخواهند میکشند، حال زیر لوای هر نامی که به نظامنامهی حکومت خود میدهند، دیگر تفاوت میان سلطنت خودکامه و دمکراسی چیست؟ با این نگاه، زمرهشناسان پیرو مکتب نخبهگرا در دههی 1930، از بحران عدم اعتماد به دمکراسی در آن زمان عمیقاً متأثیر بودند. نامیر، اندیشمندانه کوشید تا نظریاتی را که قائل به توطئهی جرج سوم برای بازگرداندن سلطنت خودکامه به جای مشروطه در بریتانیا بودند، باطل کند، و سایم میخواست نشان دهد که قضاوتهای اخلاقی دربارهی تخریب جمهوری روم به دست آگوستوس، همه بیبنیاد است. در سال 1939، ای. موملیانو، سایم را شامل حال همان توصیفی دانست که خودش از تاسیتوس به دست داده بود: «سلطنتطلبی که آشکارا سرخورده از طبع بشر است». (34) اما، رابرت دال به درستی دریافته است که «برای کسانی که رگهی قدرتمندی از ایدهآلیسم سرخورده در اندیشهشان وجود دارد، نظریهی نخبهگرا، نشان کاملی از بدبینی شدید [به طبع بشر] دربر دارد». (35) نظریهپردازان و مورخان نخبهگرا، برابریجویان سرخوردهای هستند که بیزاریشان از بشر مستقیماً پیامد احساسات اخلاقی زخم خورده است.
این نگاه به طرز کار دستگاه سیاست که مبنای کار زمرهشناسان نخستین بود، تا اندازهای وامدار نوشتههای نظریهپردازان سیاسی است. خود مارکس، بر نقشی که نخست اعیان زمیندار و سپس طبقهی بورژوازی ایفا مینمودند، و آن منافع شخصیای که به کردارشان جهت میداد، بیش از همه توجه میکرد. اما نخستین نظریههای سیاسی نخبهگرایانهی تمام عیار، با آثاری از آر. میخلز، جی. موسکا، و وی. پارتو، در اوایل سدهی بیستم از اروپا سر بر زد. اگرچه آثار میخلز به فرانسوی موجود بود، نوشتههای پارتو و موسکا در دهههای 1930 به انگلیسی ترجمه شدند و مشخص است که آنان پیش از آن تاریخ هیچ تأثیری بر حلقههای تاریخپژوهش در جهان آنگلوساکسون نداشتند. نامیر، سایم و مرتون، مخالف سرسخت مارکسیسم بودند و باز تنها مرتون بود که با این الگوهای نخبهگرایانه، غیرمارکسیستی آشنایی داشت. بنابراین، میبینیم که یک نسل پیش از آن که مورخان دست به کار شوند، جمعی از عالمان علم سیاست، دربارهی حکومت نخبگان سیاسی، نظریهی کاملی فراهم کرده بودند. اما جدای از مرتون، بقیهی مورخان، مطالعات تجربی خود را براساس پیشفرضهای نیمه آگاهانهی خودشان دربارهی رفتار سیاسی ادامه دادند، بیآنکه از نظریات سیاسی که چارچوب نظری مورد نیازشان را تأمین میکرد بهره بگیرند. این یکی از عجیبترین برههها در تاریخ اندیشه است که به سبب اهمال در ترجمهی آثار اندیشمندان برجستهی علوم اجتماعی در اروپا به زبان انگلیسی، و جدایی تاریخ از علوم اجتماعی دیگر در اوایل سدهی بیستم پدید آمد.
مشخصهی اصلی تفسیر نخبهگرایان از فرآیند تاریخی آن است که نقش برنامههای حزبی و آمال ایدئولوژیک را یکسره از صحنهی سیاست حذف میکنند و به جایش شبکهی پیچیدهای میگذارند که به طور یکپارچه شامل ولی نعمتان و پیروان و وابستگانشان میشود. در مورد تاریخ روم، میتوان این تحلیل را در آثار پروفسور ال. آر. تیلور و ای. بادین مشاهده نمود. (36) نامیر، هنگام پژوهش دربارهی تاریخ انگلستان به جای احزاب «پیوندها» (37) را شالودهی سیاستورزی در نیمهی سدهی نوزدهم میداند؛ کی. بی. مک فارلن، واژهی «فئودالیسم حرام زاده» (38) را ابداع میکند، تا بیانگر روابط آشنای ولی نعمتی و وابستگیای باشد که به زعم او میتواند صحنهی سیاست را در سدهی پانزدهم توصیف کند؛ سرجان نیل هم واژهی «حمایتگری» (39) را از مورخان کلاسیک به وام میگیرد تا نظام سیاسی دورهی سلطنت الیزابت را توضیح دهد. وی در بند مهمی از اثر خود مینویسد: «به نظر میرسد که بیشتر نجیب زادگان به دلیل روابط نزدیک و دوری که داشتند، حول محور یکی از چهرههای شاخص کشور گروهبندی شده بودند... این گروهبندی و وابستگی دوسویهی اشراف به یکدیگر، که همراه با نزاعی همیشگی برای کسب وجهه و تفوق وجود داشت، در تمام نسوج زندگی مردم انگلستان نفوذ کرده بود. تصور میشد نقشی که سیاستمداران در جامعهی مدرن ما و در این کشور بازی میکردند، ریشهی اصلی نظام انتخابات پارلمانی است.» (40) به عقیدهی برخی از پژوهشگران، این گونه نبود که زمرهشناسی صرفاً روشی مبتنی بر بیتوجهی به آرمانها و اندیشهها در فرآیند پژوهش باشد، بلکه این روش با هدف خاصی به کار گرفته شد تا این عوامل مزاحم و مهارنشدنی را بیاثر سازد».
محرک چهارم زمرهشناسی نخبهگرا، که به سهم خود موجب شکلگیری آگاهی تازهای از نقش اساسی انجمنها و وابستگان در صحنهی سیاست شد، توجه بیش از اندازهی مردمشناسان به خاندان و روابط خویشاوندی بود که تأثیر کامل آن را تازه اکنون میتوان در رشتهی تاریخ دریافت. نخستین بار، نامیر در پژوهش خود راجع به سیاست انگلستان در نیمهی سدهی نوزدهم، تورجه مورخان را به سوی قابلیتهای پیوندهای خویشاوندی برای تبدیل شدن به تعلقات سیاسی جلب کرد. (41) شاید میان عطف توجه به این روابط در مکتب نخبهگرا و توجهات مشابه به سبک داستاننویسی معاصر، که نمونههای برجستهاش در جستجوی زمان از دست رفته اثر پروست، و موسیقی زمان اثر آنتونی پاول در دست است، نوعی همگامی وجود داشته باشد.
این جریانهای فکری فینفسه برای توضیح چرایی پیدایش مکتب نخبهگرا در سالهای میان دو جنگ بسنده هستند. مکتب تودهگرا که علمیتر محسوب میشد، ظاهراً وامدار همهی این جریانها بود، اما بیش از همه مدیون اوجگیری علوم اجتماعی در همان زمان به شمار میآمد. از وبر تا مرتون، فاضلترین و موفقترین دانشمندان علوم اجتماعی، کار خود را به طرح فرضیههای میانبرد دربارهی پدیدههایی مثل خودکشی، یا بوروکراسی، یا اندازهی انعطافپذیری دیدگاههای سیاسی جناح راست، محدود کرده بودند. زمرهشناسی تاریخی، به عنوان منبع اطلاعات مورد نیاز برای این پژوهشها بسیار ارزشمند تلقی میشد، و تصادفی نبود که مارکس و وبر و مرتون، همه به تاریخ توجه زیادی نشان میدادند. هدف اصلی از طرح آنگونه پرسشها و به کارگیری روشهایی که محور کار مرتون و پژوهشگران بعدی مکتب تودهگرا قرار داشت، توسعهی تکنیکهای پژوهش اجتماعی بود. باور به الگوی نمونهگیری و عادت به طرح طیف بسیار متنوعی از پرسشها، که بسیاری از آنها کاملاً بیارتباط با موضوع آز آب درمیآیند، به این امید که پس از آن بتوان متغیرهای مهمه را غربال کرد، پیامد شیوهی کار آنان است.
با توجه به حضور بیشمار انبوهی از جریانهای همگرا در صحنهی فکری دورهی میان دو جنگ، شگفتآور نبود که زمرهشناسی پس از این دوره بالیدن گرفت. به واقع، با نگاه به گذشته، آنچه شگفتیانگیز مینماید، کندی پیشرفت آن در این برههی تاریخی است، چرا که تنها پس از دههی 1950 یا حتی دههی 1960 بود که شمار بسیاری از پژوهشگران به کاربرد این روش روی آوردند، و یافتههای سودمندی در این زمینه پیدرپی منتشر شد.
ادامه دارد...
نمایش پی نوشت ها:
1- collective biography2- multiple career-line analysis
3. واژهی زمرهشناسی تاریخچهای طولانی دارد و نخستین بار در سال 1743 به کار گرفته شد.
C. Nicolete, "Prosopographie et histoire social: Rome et Italie a l’6poque republicaine," Annales: economies, societies, civilizations, no. 3 (1970), n. 3.
(من مرهون سردبیران این مجله هستم). این اثر اصطلاح دقیق و موجزی برای یک روش تاریخی ارائه کرده است که مقبولیت عامتری مییابد؛ این اصطلاح پیش از آن مورد استفادهی یک گروه از مورخان بوده است. بنابراین به نظر میرسد که کاربرد روزمرهی آن توسط مورخان مدرن، بسیار بجا باشد.
4- universe
5. H. D. Lasswell and. D. Lemer, World Revolutionary Elites: Studies in Coercive Ideological Movements (Cambridge, Mass.: M.I.T. Press, 1965).
6- self-interest
7. D. A. Rustow, "The Study of Elites," World Politics, 18 (1966).
8- concrete examples
9. Nicolet, "Prosopographie et histoire sociale."
10. Joshua Wilson, Biographical Index to the Present House of Commons (London, 1806); A. Collins, The Peerage of England (London, 1714); A. Collins, The Baronetage of England (London, 1720); J. Burke, The Commoners of Great Britain and Ireland (London, 1833-1838); W. F. Hook, Lives of the Archbishops of Canterbury (London, 1860-1876); G. Hennessy, Repertorium Ecclesiasticum Parochiale Londinense (London, 1898); J. Campbell, Lives of the Lord Chancellors (London, 1845-1847); J. Camp bell, Lives of the Chief Justices (London, 1849); E. Foss, Biographic Juridica, A Biographical Dictionary ofthe Judges of England... 1066-1870 (London, 1870); H. W. Woolrych, Lives of Eminent Sergeants-at Law (London, 1869); C. Dalton, English Army Lists, 1661-1714 (London, 1892-1904); C. Dalton, George the First's Army, 1716-1727 (London, 1910); J. Campbell, Lives of the Admirals (London, 1742- 1744); J. Chamock, Biographia Navalis (London, 1794-1798); W. Munk, Roll of the Royal College of Physicians of London (1861); A. B. Beaven, Aldermen of the City of London (London, 1908-1913); J. Gillow, Bibliographical Dictionary of English Catholics, 1534-1902 (1885-1902); D. C. A. Agnew, Protestant Exiles from France in the Reign of Louis XTV (Edinburgh: Huguenot Society, 1886); J, and J. A. Venn, Alumni Cantabrigienses (Cambridge, Eng., 1922-1954); J. Foster, Alumni Oxonienses (Oxford, 1891-1892).
11- Dictionary of National Biography
12- Beard
13. Charles A. Beard, An Economic Interpretation of the Constitution of the United States (New York: Macmillan, 1913).
14. Ibid. (1935), pp. 73,324, xii-xiv.
15. A. P. Newton, The Colonising Activities of the English Puritans (New Haven: Yale University Press, 1914).
16. این کتاب تا پیش از انتشار کتاب ذیل، مورد توجه قرار نگرفت:
J. H. Hexter, The Reign ofKmgPym (Cambridge, Mass.: Harvard University Press, 1941).
17. Geizer, Die Nobilitat derrdmischen Republik (Leipzig-Berlin: B. G. Teubner, 1912); F. Munzer, Romische Adelsparteien und Adelsfamilien (Stuttgart, 1920).
18- favor
19- Namier, Inc
20. John Raymond, New Statesman (October 19,1957), pp. 499-500.
21. برخی نمونهها در اثر ذیل منتشر شدهاند:
K. Rowney and J. Q. Graham, Quantitative History (Homewood, 111.: Dorsey Press, 1969), part VI.
22. رهبران این انقلاب فکری دو اندیشمند فرانسوی به نامهای مارک بلوخ و لوسین فور بودند.
23. Beard, Economic Interpretation of the Constitution, p. xiv; R. Syme, 27re Roman Revolution (Oxford: Oxford University Press, 1939), p. vii.
برای آشنایی با توصیف این دگرگونی ژرف تاریخپژوهانه در تاریخ روم، نک:
Nicolet, "Prosopographie et histoire sociale," n. 4.
24- Townshend acts
25. L. B. Namier, England in the Age of the American Revolution, 2d ed. (London: Macmillan, 1961), p. 229.
26- magna carta
27. J. C. Holt, The Northerners (Oxford: Oxford University Press, 1961); J. E. Neale, The Elizabethan House of Commons (London: Cape, 1949); M. F. Keeler, The Long Parliament, 1640-1641 (Philadelphia: American Philosophical Society, 1954); L. B. Namier and I. Brooke, The House of Commons, 1754-1790 (London: Oxford University Press, 1964); E. J. Hobsbawm and G. Rude, Captain Swing (London: Lawrence and Wishart, 1969); G. E. Aylmer, The King's Servants: The Civil Service of Charles 1,1625-1642 (London: Routledge and Paul, 1961); W. L. Guttsman, The British Political Elite (London: Macgibbon and Kee, 1963).
28- Cultural relativism
29. برای آشنایی با یک پژوهش دلالتآمیز، اگرچه بسیار گمانبرانگیز، دربارهی احتمالات تأثیرات ژنتیکی نک:
C. D. Darlington, "The Genetics of Society," Past and Present, AS (1969).
30- nature
31- nurture
32. Beard, Economic Interpretation of the Constitution, pp. 17-18.
33. Syme, Roman Revolution, p. viii; D. A. Winstanley, reviewing Namier in English Historical Review, 44 (1929), 660.
34. A. Momigliano reviewing Syme in Journal of Roman Studies, 30 (1940), 75.
35. چنان که در منبع زیر نقل شده است:
A. Rustow, "Study of Elites," p. 713.
36. L. R. Taylor, Party Politics in the Age of Caesar (Berkeley: University of California Press, 1949), p. 23; E. Badian, Foreign Clientelae (Oxford: Oxford University Press, 1958), p. 1 ’
37- connections
38- Bastard Feudalism
39- clientage
40. K. B. McFarlane, "Bastard Feudalism," Bulletin of the Institute for Historical Research, 21 (1945); Neale, Elizabethan House of Commons, pp. 24,21.
41. Namier, England in the Age of die American Revolution, p. 19. See also Syme, Roman Revolution, p. vii; Holt, The Northerners; Neale, Elizabethan House of Commons', N. Annan, "The Intellectual Aristocracy," in J. H. Plumb, ed., Studies in Social History (London: Longmans, Green, 1955).
گروهی از نویسندگان، (1395) گفتارهایی دربارهی تاریخ و همکاریهای میان رشتهای، ترجمه سید محسن علوی پور، مجبتی فاضلی، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}